معنای ساده و روانِ اشعارِ درس: ســــــی مرغ و سیــــــمرغ
1_ همه ی پرندگانِ دنیا ،(چه آنان که آشکار بودند و چه آنان که نهان بودند، )با هم جلسه ای
تشکیل دادند.
2-همگی به اتّفاق نظر ، به این نتیجه رسیدند که در این روزگار،هیچ سرزمینی بدونِ حاکم و پادشاه
نیست.
3-چرا باید سرزمینِ ما بدونِ پادشاه باشد؟بیشتر از این بدونِ پادشه بودن،درست نیست و خلافِ
قاعده و رسوم است.
4-این مسیر و راهِ ناهموار، شیر مردِ شجاع و نیرومند و شِگرفی می خواهد. زیرا این راه ، طولانی
است و دریای عمیق و ژرفی پیشِ رو دارد.
5- اگر چه گل بسیار زیبا و صاحب جمال است ، اما حُسن و زیبایی او چند روزی ببیش نیست و زود
از بین می رود ( اشاره به کوتاهی عمر گل ) .
6- هر کسی که می تواند به درگاهِ با عظمت حق برسد و با او همراز شود، چگونه می تواند به
سببِ دلبستگی به چیز های نا چیز و بی ارزش از وصول به حق باز ماند؟
7- پس از آن پرندگان دیگر، همگی ، از روی نادانی و بی خبری، عذر هایی ذکر کردند و از
رفتن،سَر باز زدند.
8- هد هد گفت : در راهِ ما، هفت بیابان ( هفت مرحله ) وجود دارد . وقتی از این هفت مرحله گذشتیم، به درگاهِ سیمرغ خواهیم رسید .
9- در جهان، هیچ کس از این راه باز نگشت . و کسی از مسافت و فاصله ی این راه ، آگاه نیست ...
**********************************************************************************************************************************************
وادی اول
10- وقتی که به مرحله ی طلب برسی، هر لحظه با رنج و سختی های فراوانی رو برو می شوی .
11- در وادیِ طلب، باید پادشاهی و فرمانروایی را رها کنی و همه ی تعلّقات و دلبستگی ها را از
خود دور کنی ...
وادی دوم
12- پس از مرحله ی طلب ، وادیِ عشق آشکار می شود . و هر کسی که به آن جا راه یافت، غرقِ
در اشتیاق و سوزندگیِ عشق می شود.
13 - عاشقِ واقعی آن کسی است که همانندِ آتش ، تند رو (مشتاق) و سوزنده و سرکش باشد .
وادی سوم
14- پس از وادیِ عشق ، وادیِ معرفت، درنظرِ تو بی آغاز و بی انتها جلوه می کند .
15- وقتی که از آسمانِ این راهِ عالی و والا، آفتابِ معرفت و شناخت بتابد،( با بیتِ بعدی موقوف المعانی)
16- هر کسی به اندازه ی استعداد و شایستگی خود، بینا و اهل بصیرت می شود . و در حقیقت از
ارزش و مقامِ خود آگاه می گردد....
وادی چهارم
17- پس از وادیِ معرفت ، وادیِ استغنا و بی نیازی است.مرحله ای که در آن هیچ ادّعا و مقصودی
وجود ندارد .
18- در این جا، هشت بهشت، همانندِ مُرده ای بی روح است. و هفت جهنّم نیز همچون یخی، سرد
و افسرده است .
وادی پنجم
19- پس از وادیِ استغنا، وادیِ توحید است . یعنی مرحله ای که خداوند را فرد بداند و عینِ قوای
او شود و تنها خداوند، در دل بنده جای دارد و بنده به حق، توجّه دارد .
20- اگر سالکان از این بیابان ( توحید) بگذرند ، همگی به وحدت و یگانگی می رسند .
وادی ششم
21- پس از وادیِ توحید ، وادی حیرت شروع می شود ، که کارِ سالک در این مرحله، پیوسته تحمّلِ
درد و حسرت است .
22- وقتی سالکِ حیران، به مرحله ی حیرت می رسد ، در سرگردانی و سرگشتگی می مانَد و راه
را گم می کند .
وادی هفتم
23- پس از وادیِ حیرت مرحله ی فقر و فناست. یعنی :( نیستیِ سالک در خداوند و بیرون آمدن از
صفاتِ خود) در این مرحله، سخن گفتن از خود ، روا و شایسته نیست .
24- در این مرحله ،سایه های جاویدی را می بینی که به سببِ خورشیدِ وجودِحضرتِ حق ، گُـم و
نا پیدا هستند.
******************************************************************
25- وقتی آن سی پرنده به یکدیگر نگاه کردند، دیدند که بی تردید ،خودشان ( سی مرغ ) همان
وجودِ واحدی ( سیمرغی ) هستند که به دنبال آن بودند .
26-آنان خویش را سیمرغِ کاملی یافتند.به راستی که آن سی مرغِِ کامل،به سیمرغ ،مبدّل گشتند.
و (به حضرتِ حق رسیدند.)
27-سر انجام،همگی در وجودِ حضرتِ حق،محو و ناپدید شدند. همانندِ سایه ای که در مقابلِ
خورشید،ناپدید می شود.
پایان...... حسین حسین زاده میبدی ...دبیر ادبیات فارسی دبیرستان شهید چمران نایین. بیست و ششم اسفند 1402
تکرار معنی درس کاوه ی دادخواه...
ما را در سایت تکرار معنی درس کاوه ی دادخواه دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : hosein20122012 بازدید : 23 تاريخ : جمعه 4 اسفند 1402 ساعت: 14:34