معنی و نکاتِ درس: حملــــــه ی حیــــــــــــــــــــــــــــــــدری......پایه ی : یازدهم.فارسی2

ساخت وبلاگ

سه شنبه هشتم اسفند ۱۴۰۲ | 7:12 | حسیـــــن حسیــــن زاده میبدی -

چهارشنبه نوزدهم بهمن ۱۴۰۱ | 14:1 | حسیـــــن حسیــــن زاده میبدی - نظرات

معنی و نکات درس: ( حمله ی حیدری)، فارسی2، پایه ی یازدهم

حماسه دو گونه است : طبیعی و مصنوع، یکی از حماسه های مصنوعی و سنّتی حمله ی حیدری از باذل مشهدی ( در گذشته به سال 1123 هجری قمری در دهلی هند) است . شاعر در این منظومه، به شرح زندگی و جنگ های پیامبر (ص)، خلفای راشدین ،تا پایانِ خلافتِ عثمان ، پرداخته است . قسمتی از این منظومه را که توصیف نبردِ حضرت علی(ع) با عمرو بن عبدود است ،می خوانیم.

شاعر تحتِ تأثیرِ حماسه های ملّی، این حماسه ی دینی را با دخل و تصرّف در اصلِ موضوع و آرایش صحنه ی نبرد به شیوه ی شاهنامه سروده است .

حمله ی حیدری

1- دلیرانِ میدان، گشوده نظر/ که بر کینه اوّل که بندد کمر

دلیران : پهلوانان و دلاور مردان

نظر : مجاز از چشم

گشوده نظر : کنایه است از چشم انتظار بودن

*که:جناس همسان،اوّلی حرف ربط و دومی : چه کسی؟

که (دومی) : نهاد ، ضمیر پرسشی

کینه : دشمنی

بندد کمر : کنایه است از آماده شدن برای انجام کاری ، همّت کردن ، اقدام کردن

معنی : دلاوران و جنگجویانِ میدان، همه منتظر بودند که ببینند چه کسی ابتدا جنگ را آغاز می کند

و بر دشمنی اصرار می ورزد؟

منظور از جنگ در اینجا ، جنگِ احزاب یا همان خندق است.

2--که ناگاه عمرو، آن سپهر نبرد/ برانگیخت اَبرَش برافشاند گرد

عَمرو : عَمر و عُمَر هر دو اسم خاص هستند در عربی برای این که شکل مکتوبِ آن ها با هم اشتباه نشود به اوّلی یک حرف « و » اضافه می کنند امّا این « و » تلفظ نمی شود .

* عمرو به سپهرنبرد تشبیه شده که البته اغراق نیز است.

**سپهرنبرد : عمروی که در شکوه و عظمت مثل آسمان است

*‌اَبرَش : اسبی که بر اعضای او نقطه ها باشد و خال خالی باشد. ( در این جا مطلق اسب منظور است. )

برافشاند گرد : کنایه است از سریع رفتن اسبِ عمرو

این بیت : ازنظرشکوه شخصی اغراق دارد

معنی : که ناگهان عمرو که در جنگاوری مثلِ آسمان و به اُبهّتِ آسمان بود، اسبش را به حرکت آورد و به میدان

آمد و همه جا را پر از گرد و غبار کرد .

3-چو آن آهنین کوه آمد به دشت/ همه رزمگه کوه فولاد گشت

چو : وقتی که ، حرف ربط وابستگی

دشت و گشت : جناس ناقص اختلافی

آهنین کوه : استعاره از عمرو ، کسی که مانند کوه آهنین استوار است .

معنی : وقتی که عمرو با آن هیکلِ درشت ، واردِ میدان شد ، گویی که کوهی از فولاد، میدان جنگ را در بر

گرفته است .(گویا میدانِ جنگ به کوهی از فولاد تبدیل شد.)

4- بیامد به دشت و نَفَس کرد راست/ پس آن گه بِاستاد هم رزم خواست

نفس کرد راست : کنایه از: نفسی تازه کرد یا آماده شدن برای جنگ

هم رزم : حریف ، هم نبرد * راست و خواست: قافیه و جناس نا همسان

معنی : عمرو به میدان جنگ آمد و لحظه ای ایستاد و نفسی تازه کرد ، بعد ایستاد و حریف هم نبرد طلبید .

5- حبیب خدای جهان آفرین/ نگه کرد بر روی مردان دین

* حبیب : دوست ، استعاره از پیامبر

نگه کرد بر روی مردان دین : به سپاه خود نگاه کرد.( به دنبالِ داوطلب بودن برای نبرد با عمرو)

معنی : پیامبر،(دوست خدای آفریننده ی جهان) بر روی سپاهیان و یارانِ خود، نگاهی کرد .

6- همه برده سر در گریبان فرو/ نشد هیچ کس را هوس ، رزم او

هیچ کس را هوس : هوسِ هیچ کس ، « را » فکّ اضافه

هوس : میل *سر در گریبان فرو بردن:کنایه از شرمندگی

این بیت : ترس و شرمندگی سپاه اسلام را نشان می دهد .

معنی : همه از ترسِ عمرو ، از خجالت سر به زیر انداختند ، و هیچ کس تمایلی به جنگ با عمرو نشان نداد.

7- به جز بازوی دین و شیر خدا/ که شد طالبِ رزمِ آن اژدها

*بازوی دین : استعاره از حضرت علی (ع) ، اضافه ی استعاری

شیر خدا : استعاره از حضرت علی (ع)

طالب : خواهان

اژدها : استعاره از عمرو 8 شیر و اژدها: مراعات نظیر

معنی : به جز حضرت علی (ع) ، ( آن یاور دین و شیر خدا) که بینِ جمع، فقط او تمایل به هم نبردی یعنی جنگ باعمرو را داشت .

8-بر مصطفی بهر رخصت دوید/ از او خواست دستوری امّا ندید

بر : پیش ، نزد

بهر : برای

بر و بهر : جناس ناقص افزایشی

دستوری : رخصت ، اجازه

دستوری ندید : اجازه نداد ، مصلحت ندید. *ندیدنِ دستور: حس آمیزی

معنی : حضرت علی (ع)، برای اجازه گرفتن از حضرت رسول اکرم (ص) با شتاب به سمتِ ایشان رفت ولی پیامبر صلاح ندیدند که اجازه دهند .

********************************************************************************

عمرو برای دوم مبارزه می طلبد . پیامبر از لشکر می پرسد که چه کسی حاضر است با عمر بجنگد ؟ لیکن جز حضرت علی (ع) کسی اعلام آمادگی نمی کند پیامبر (ص) به علی هشدار می دهد که عمرو است . علی (ع) جواب می دهد : من هم علی ابن ابی طالب و پس از گفتگوی بسیار ، از پیامبر (ص) اجازه ی نبرد می گیرد . در میدان نبرد عمرو با جنگ با علی امتناع می کند ؛ با این بهانه که نمی خواهم به دست من کشته شوی . امّا علی (ع) در پاسخ می گوید : ریختن خون تو برای من از مُلک روی زمین بهتر است . عمرو این بار خشمگینانه از اسب پایین می آید و :

لشکر : مجازاً لشکریان

امتناع می کند : سرباز زدن

ریختن خون تو : کنایه از کشتن تو

مُلک : فرمانروایی

9- به سوی هُژَبر ژیان کرد رو/ به پیشش برآمد شهِ جنگ جو

*هُژَبر: شیر ،اَسَد، استعاره از حضرت علی (ع)

ژیان : خشمگین ، درّنده

کرد رو : کنایه از حرکت کرد

برآمد : ظاهر شد

شه جنگ جو : استعاره است از حضرت علی (ع)

معنی : عمرو به حضرت علی (ع) آن شیر خشمگین رو کرد و حضرت علی (ع) در مقابلش ظاهر شد .

10-دویدند از کینِ دل سوی هم/ در صلح بستند بر روی هم

سوی و روی : جناس ناقص اختلافی * کین و صلح: تضاد *دل و روی: تناسب

درِ صلح: اضافه استعاری در بستن: کنایه از راهی باقی نگذاشتن

معنی : با دلی پر از دشمنی به سوی هم تاختند و جای صلح و آشتی نگذاشتند .

11- فلک باخت از سهمِ آن جنگ، رنگ/ بود سهمگین جنگِ شیر و پلنگ

فلک : آسمان

سهم : ترس ، بیم ، هراس ، هول ، تیر ، تیری که در قرعه کشی به کار برند ، نصیب ، بهره

* سهم در معنای تیر با جنگ ایهام تناسب دارد .

فلک باخت از سهم آن جنگ رنگ : تشخیص

سهمگین : ترس آور ، مهیب ، خوفناک ** سهم و سهمگین: اشتقاق

شیر و پلنگ : مراعات نظیر

جنگ و رنگ : جناس ناقص اختلافی

این بیت حسن تعلیل دارد .

رنگ باختن : کنایه است از ترسیدن

واج آرایی صامت / گ /

معنی : جنگ آن قدرسهمگین است که آسمان رنگ باخته است ، به راستی که جنگِ شیر و پلنگ خیلی ترسناک است .

12-نخست آن سیه روز و برگشته بخت/ برافراخت بازو چو شاخ درخت

سیه روز : بدبخت * بازو: مجاز از دست *واج آرایی حرفِ (خ)

*بازو به شاخه ی درخت تشبیه است . * سیه روز: نوعی پارادوکس و متناقض نما

معنی : نخست عمروِ بدبخت و تیره روز ، دستِ خود را مانند شاخه ی درخت برای کشیدن شمشیر بالا برد .

13-سپر برسرآورد ، شیر اله / عَلَم کرد شمشیر آن اژدها

شیراله : استعاره است از حضرت علی (ع)

اژدها : استعاره است از عمرو * سپر و شمشیر و علم: مراعات نظیر

بر و سر : جناس اختلافی

** قافیه در این بیت ،نادرست است زیرا حروفِ پایانی ، مشترک نیستند.( اله - اژدها)

معنی : حضرت علی (ع) سپرش را بالای سر آورد و مانع قرارداد و عمرو ، چون اژدهایی ،شمشیرش را

بر آن می کوبید.

14-بیفشرد چون کوه پا بر زمین/ بخایید دندان به دندان کین

پا بر زمین فشردن : کنایه از استقامت ورزیدن

عمرو،به کوه تشیبه شده است .

خاییدن : جویدن ، به دندان نرم کردن * پا و دندان: تناسب * کوه و زمین: تناسب

دندان کین : کنایه است از نهایت خشم و غضب

دندان به دندان خاییدن:کنایه از عصبانی شدن دندان:تکرار

معنی : عمرو، مانند کوه با نهایت خشم، مقاومت و استواری نشان داد . ( البته در برخی جاها،

این بیت را در وصفِ علی (ع)،آورده اند،لیکن با توجّه به بیتِ قبل،و ترکیبِ دندان به دندان کین،بیشتر منظور عمرو، است.)

15-چو ننِمود رخ شاهد آرزو/ به هم حمله کردند باز از دو سو

ننمود رخ شاهد آرزو : کنایه است از ناکامی

شاهد آرزوی : اضافه ی تشبیهی

شاهد : زیبا رو *** رخ داشتنِ آرزو:استعاره و تشخیص

معنی : وقتی هیچ کدام ،از این حمله، نتیجه ای نگرفتند و به خواسته ی خود نرسیدند دوباره به هم حمله کردند .

16-نهادند آوردگاهی چنان/ که کم دیده باشد زمین و زمان

نهادند : پدید آوردند

آوردگاهی : میدان جنگ ، مجازاً جنگ و نبرد

زمین : مجازاً اهل زمین

زمان : مجازاً اهل زمان

زمین ، زمان : جناس ناقص اختلافی * مصرعِ دوم،تشخیص نیز دارد.

معنی : آن چنان جنگی در میدان نبرد پدید آوردند ، که اهل زمین و زمان چنین میدانی را به خاطر ندارند .

17- ز بس گرد از آن رزمگه بردمید/ تن هر دو شد از نظر ناپدید

بردمید : طلوع کرد ، مجازاً بلند شد * کلّ بیت: اغراق

معنی : از بسیاریِ گرد و خاک که بر اثر ضربات و درگیری در میدانِ جنگ ایجاد شده بود، هر دو پهلوان از نظرها

ناپدید گشتند .

18- زره لخت لخت و قبا چاک چاک / سرو روی مردان پر از گرد و غبار گشت

لخت لخت : پاره پاره

سرو روی : مجازاً بدن و تمامِ وجود و مراعات نظیر

معنی : زره و لباسِ جنگشان، در اثر ضربات درگیری پاره پاره شده بود و سر و صورتشان پر از گرد و خاک شده

بود .

19- چنین آن دو ماهر در آدابِ ضرب/ زهم رد نمودند، هفتاد حرب

حَرب : جنگ ، مجازاً وسیله جنگی

ضرب و حرب : جناس ناقص اختلافی * مصرع دوم: اغراق

معنی : آن دو جنگجو آن چنان در آدابِ شمشیر زنی مهارت داشتند ، که بسیاری از ضربات سلاح های جنگی را

از خود دفع کردند و به سلامت رَستَند .

20-شجاع غضنفر وصیّ نبی/ نهنگ یم قدرت حق ، علی

غضنفر : شیر ، استعاره از حضرت علی (ع)

نبی : پیامبر *یمِ قدرت:اضافه ی تشبیهی و فشرده

یم : دریا

نهنگ یم قدرت حق : اضافه ی تشبیهی، قدرت حق را به دریایی تشبیه کرده است که نهنگ آن حضرت علی (ع) است .

نهنگ ، یم : مراعات نظیر

معنی :آن شیرِ شجاع و جانشین پیامبر و آن نهنگِ دریای حق ، حضرت علی (ع)

21-چنان دید بر روی دشمن ز خشم/ که شد ساخته کارش از زهر چشم

خشم وچشم : جناس ناقص اختلافی

زهر چشم : نگاه تند ، اضافه ی استعاری

این بیت با بیت قبلی خود موقوف المعانی است .

ساخته شدنِ کار: کنایه ازشکست خوردن و نابود شدن

معنی :علی، چنان از روی خشم به چهره ی دشمن نگاه کرد که عمرو از زهر چشم کارش ساخته شد .

(همان یک نگاه کارِ عمرو را ساخت).

22- برافراخت پس دست خیبر گشا/ پی سر بریدن بیفشرد پا

برافراخت : بلند کرد *سر: را می توان مجاز از گردن گرفت.

سر و دست و پا: تناسب

خبیرگشا : تلمیح دارد به جنگ خیبر ، صفت برای دست

پی سر بریدن بیفشرد پا : برای کشتن عمرو همّت کرد یا اصرار ورزید

معنی : سپس، علی، دستِ قدرتمندِ خود را بلند کرد ، خودش را برای جدا کردن سر از بدن عمرو آماده کرد و

برای کشتنِ او همّت کرد .( خواست سرِ عمرو را از بدن، جدا سازد.)

23-به نام خدایِ جهان آفرین/ بینداخت شمشیر را شاه دین

شاه دین : استعاره از حضرت علی (ع)

بینداخت در این جا یعنی بزد

معنی : حضرت علی (ع) با نام و یادِ خدای جهان آفرین، شمشیر را زد .

24-چو شیر خدا راند بر خصم ، تیغ/ به سر کوفت شیطان دو دست دریغ

خصم : دشمن ( عمرو )

به سر کوفت دو دست دریغ : کنایه است از اظهار تأسّف و درماندگی کرد

سر و دست : مراعات نظیر

تیغ و دریغ : جناس ناقص اختلافی

دست دریغ : اضافه ی استعاری ، تشخیص

معنی : وقتی که حضرت علی (ع) بر دشمن شمشیر کشید و ضربه ای بر وی زد، شیطان، دو دستِ افسوس

بر سر کوبید و ناامید شد .

25-پرید از رخ کفر در هند رنگ/ تپیدند بت خانه ها در فرنگ

پرید از رخ کفر درهند رنگ : کنایه است از ترسیدن ، تشخیص

کُفر : مجازاً عالَم کُفر( علاقه ی محلیه)

تپیدند : بی قرار و مضطرب شدند

تپیدند بت خانه ها : بی قرار و مضطرب شدند ، تشخیص

فرنگ و رنگ : جناس ناقص افزایشی

هند : به کشور هزار ادیان معروف است ، مجازاً یعنی عالم کفر

معنی : با آن ضربه حضرت علی(ع) ، رنگ از کل عالم کفر پرید و تمام بت پرستی از هم پاشید . ( کفر را در

شرق و غربِ عالم، هراسان کرد . )

26- غَضَنفر بزد تیغ برگردنش/ در آورد از پای ، بی سر تَنَش

بی سر تنش : تن بی ارزش *جهش ضمیر:در مصراع دوم.تنِ بی سرش

غَضَنفر:شیر - استعاره از حضرت علی

از پا در آوردن: کشتن و نابود ساختن

معنی : حضرت علی (ع)، شمشیر بر گردنِ عمرو زد و سرش را از تنِ بی ارزشش جدا کرد .

27-دم تیغ برگردنش چون رسید/ سرِ عمرو صد گام از تن پرید

دم : لبه

تیغ : شمشیر *** گردن و سر و تن: مراعات نظیر

بیت اغراق دارد : از شدّت ضربه سر صد قدم آن طرف تر رفته است .

معنی : وقتی که شمشیر بر گردنِ عمرو فرود آمد ، سر از تن او جدا شد و صد قدم آن طرف تر فرود آمد.

28-چو غلتید در خاک آن ژنده فیل/ بزد بوسه بر دست او جبرئیل

غلتید در خاک : کنایه است از کشته شدن و جان دادن

ژنده فیل : فیلِ بزرگ وعظیم الجثه ، استعاره از عمرو

بزد بوسه بر دست او جبرئیل : تشخیص * بوسه بر دست زدن:کنایه از تقدیر و تشکّر

معنی : وقتی آن قهرمانِ قوی هیکل به دست حضرت علی (ع) کشته شد ، جبرئیل بر دستانِ حضرت علی (ع)

بوسه زد و او را تَحسین کرد .

حســـــــین حســـــــــــــــــــــــــــین زاده میبــــــــدی.........دبیر ادبیات فارسی دبیرستان شهید چمران.....اسفند 1402

تکرار معنی درس کاوه ی دادخواه...
ما را در سایت تکرار معنی درس کاوه ی دادخواه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hosein20122012 بازدید : 10 تاريخ : پنجشنبه 16 فروردين 1403 ساعت: 15:34