معنی ابیاتِ درس: گُرد آفــــــــــــرید........پایه ی دهم.........فارسی 1.....

ساخت وبلاگ

سه شنبه هشتم اسفند ۱۴۰۲ | 7:16 | حسیـــــن حسیــــن زاده میبدی -

معنی درس : گُرد آفرید فارسی دهم.

رزم سهراب با گُردآفرید

1-چو آگاه شد دختر گُژدَهَم كه سالار آن انجمن گشت كم‏،

معنی:وقتی که گردآفرید(دختر گژدهم)باخبر شد/که فرمانده ی آن ها(هجیر) اسیر شده است ،

2- زنى بود برسان گُردى سوار هميشه به جنگ اندرون نامدار،

معنی:او(گردآفرید)زنی بود که مانند پهلوانی سوارکار/ همیشه در جنگ ها معروف و زبانزَد بود،

3-كجا نام او بود گرد آفريد زمانه ز مادر چنين ناوريد.

معنی:که نام او گردآفرید بود / و روزگار از مادر چنین فرزندی به دنیا نیاورده بود.

4-چنان ننگش آمد ز كار هجير كه شد لاله رنگش به كردار قير.

معنی: او چنان از اسارتِ هجیر سرافکنده شد/ که صورتِ سرخش از خشم مانند قیر ،سیاه گردید.

5-بپوشيد درعِِ ِ سوارانِ جنگ نبود اندر آن كار جاى درنگ‏

معنی:(گردآفرید) لباس و زره جنگجویان را پوشید/ زیرا در این جنگ ،جای توقّف و تعلّل نبود.

6- فرود آمد از دژ به كردار شير كمر بر ميان ، بادپايى بزير

معنی: از قلعه مانند شیری شجاع پایین آمد/در حالی که بر کمر، کمربند بسته و سوارِ اسب تندرویی بود.

7- به پيش سپاه اندر آمد چو گرد چو رعدِ خروشان يكى وَيله كرد.

معنی:سریع به نزد سپاه سهراب آمد/ و مانندِ صاعقه، فریادی کشید.

8- كه گردان كدامند و جنگ آوران دليران و كار آزموده سران؟‏

معنی: که پهلوانان و جنگجویانِ شما کجا هستند؟و دلیرمردان و افرادِ باتجربه ی شما چه کسانی هستند؟

9- چو سهراب شيراُوژن او را بديد بخنديد و لب را به دندان گزيد

معنی:هنگامی که سهرابِ شیرافکن، گُردآفرید را دید/خندید و لبانش را به خاطرِ خشم و عصبانیت، گزید.

10- بيامد دمان پيش گُرد آفريد چو دُخت كمندافگن او را بديد،

معنی:شتابان و خشمگین نزدِ گردآفرید آمد. / وقتی دخترِ کمندانداز(گرد آفرید) سهراب را دید،

11- كمان را به زِه كرد و بگشاد بر نَبُد مرغ را پيش تيرش گذر

معنی:کمان را آماده کرد و دست ها را برای پرتابِ تیر، از هم باز کرد/به درستی که در تیراندازی، بسیار مهارت داشت.

12- به سهراب بر، تير باران گرفت چپ و راست ،جنگ سواران گرفت‏

معنی:بر(به سوی) سهراب تیرهای فراوانی پرتاب کرد/ و از دو طرف ، مردانه مبارزه می کرد.

13 - نگه كرد سهراب و آمدش ننگ بر آشفت و تيز اندر آمد به جنگ‏

معنی:سهراب به گردآفرید نگاه کرد و این کار گردآفرید برایش مایۀ ننگ بود/ عصبانی شد و سریع جنگ را آغاز کرد.

14- چو سهراب را دید گردآفرید که برسانِ آتش همی بردمید،

معنی:وقتی گُردآفرید سهراب را دیدکه همانندِ آتش خشمگین است و به تاخت می آید،

15- - سرِ نيزه را سوى سهراب كرد عَنان و سَنان را پر از تاب كرد

معنی:گردآفرید نیزه را به سوی سهراب گرفت/ اسب را راند و نیزه را به حرکت درآورد.(عنانِ اسب راپیچ

و تاب داد و سَنانش را به این سو و آن سوی پرتاب کرد.)

16- بر آشفت سهراب و شد چون پلنگ چو بد خواه او چاره‏ گر بُد به جنگ‏

معنی:سهراب عصبانی شد و مثلِ پلنگ به سوی گرد آفرید،حمله ور شد(شد:غیر اسنادی و به معنیِ:

رفت) // زیرا دشمنِ او در جنگیدن ماهر بود.

17- بزد بر كمربند گرد آفريد زره بر برش يک به يک بردريد

معنی:سهراب نیزه را بر کمربندِ گردآفرید زد/ و به یک باره، زره ی او را پاره کرد.

18 - چو بر زين بپيچيد گرد آفريد يكى تيغ تيز از ميان بر كشيد

معنی:هنگامی که گردآفرید بر اثر ضربۀ سهراب از روی زین به سویی گشت/شمشیر بُرنده ی خود را از کمربند درآورد.

19- بزد نيزه او را به دو نيم كرد نشست از بر اسپ و برخاست گرد

معنی:با ضربه ای نیزۀ سهراب را شکست/ بر روی زین اسب نشست و فرار کرد.(چون توانِ مبارزه با سهراب را نداشت)

20- به آورد با او بسنده نبود بپيچيد ازو روى و برگاشت زود

معنی:گرد آفرید، چون قدرتِ جنگیدن با سهراب را نداشت/از او روی برگرداند و سریع عقب نشینی کرد.

21- سپهبَد عنان اژدها را سپرد به خشم از جهان روشنايى ببرد

معنی:سردار لشکر(سهراب)، افسارِ اسب را رها کرد/و آن گونه خشمگین شد که با خشمِ خود دنیا را تاریک کرد.

22- چو آمد خروشان به تنگ اندرش بجنبيد و برداشت خود از سرش‏

معنی:وقتی که سهراب خود را با فریاد، به گردآفرید نزدیک کرد/به حرکتی کلاه خودِ او را از سرش برداشت.

(برخی از شارحان شاهنامه نظیر استاد مجتبی مینوی و استاد رستگار معتقدند که خودِ گردآفرید کلاه از سر برداشته تا به سهراب بفهماند که زن است نه مرد)

23- رها شد ز بند زره موى اوى درفشان چو خورشيد شد روى اوى‏

معنی:گیسوی گردآفرید از زیرِ زره بیرون آمد/ و چهره ی خورشیدگونِ او نمایان شد.

24- بدانست سهراب كاو دخترست سر و موى او از در اَفسرست‏

معنی:سهراب متوجّه شد که حریفش، یک دختر است/ و سر و موی او شایسته ی تاج است.

25- شگفت آمدش گفت از ايران سپاه چنين دختر آيد به آوردگاه‏؟!

معنی:سهراب ،تعجّب کرد و گفت: از سپاهِ ایران/ چنین دختری به میدان جنگ می آید؟!

26-ز فتراک، بگشود پیچان کَمَند بینداخت و آمد میانش به بند

معنی:سهراب،کَمَند و بندِ پیچانِ خویش را از کنارِتسمه ی زینِ اسبش باز کرد و به سویِ گردآفرید پرتاب کرد و

او را به بند کشید.(کَمَند را به دورِ کَمَرِ گرد آفرید انداخت و او را به بند کشید.)

27- بدو گفت كز من رهايى مجوى چرا جنگ جويى تو اى ماه روى؟‏

معنی:سهراب به او گفت: از من فرار مکن/ ای زیبارو، چرا به دنبالِ جنگ هستی؟

28 -نيامد به دامم به سان تو گور ز چنگم رهايى نيابى، مشور

معنی:تا امروز، هیچ شکاری مثلِ تو به دامم نیامده است/نمی توانی از دستم فرار کنی،دست و پا مزن.

29- بدانست كاويخت گرد آفريد مر آن را جز از چاره درمان نديد

معنی:گردآفرید فهمید که از سهراب رهایی نخواهدیافت/پس درمانِ کارِ خویش را ،جز حیله و فریب ندید.

30 -بدو روى بنمود و گفت: اى دلير ميان دليران به كردار شير،

31- دو لشكر نظاره برين جنگ ما برين گرز و شمشير و آهنگ ما

معنی دو بیت:گردآفرید به سهراب نگاه کرد گفت:ای دلاوری/ که در میانِ پهلوانان مانند شیر هستی،

دو سپاه ناظرِ جنگیدنِ ما بوده اند / و سلاح های جنگی و حمله و پیکارِ ما را نگریسنه اند.

32- كنون من گشايم چنين روى و موى سپاه تو گردد پر از گفت و گوى‏،

معنی: اکنون من چهره و گیسوی خود را نشان می دهم/ تا در سپاه تو بحث و جدل به وجود آید،

33- كه با دخترى او به دشت نبرد بدين سان به ابر اندر آورد گَرد؟

معنی:که سهراب با دختری در میدانِ جنگ/ این گونه تاخت و تاز و نبرد کرد؟!

34- كنون لشكر و دژ به فرمانِ توست نبايد برين آشتى جنگ جُست‏

معنی:اکنون سپاه و قلعه در اختیارِ توست/ نباید صلح را بر هم بزنی و جنگ برپا کنی.

35 - عنان را بپيچيد گرد آفريد سمند سر افراز بر دژ كشيد

معنی:گردآفرید تغییر مسیر داد و راهش را عوض کرد/ و اسبِ سربلندش را به سمتِ قلعه راند.

36 -همى رفت و سهراب با او به هم بيامد بدرگاه دژ گژدهم‏

معنی:گردآفرید می رفت و سهراب هم با او حرکت می کرد/و گژدهم تا نزدیک درِ قلعه آمد.

37- درِ باره بگشاد گُرد آفريد تن خسته و بسته بر دژ كشيد

معنی:گردآفرید درِ قلعه را باز کرد/ و بدنِ مجروح و به بند کشید ه ی خود را به درونِ قلعه انداخت.

38- در دژ ببستند و غمگين شدند پر از غم دل و ديده خونين شدند

معنی:درِ قلعه را بستند و ناراحت شدند/غمگین بودند و بسیار گریستند.

39- ز آزار گرد آفريد و هجير پر از درد بودند برنا و پير

معنی:از آزاری که گردآفرید و هجیر دیده بودند،تمامِ اهلِ قلعه ،ناراحت بودند.

40- بگفتند: كاى نيكدل شير زن پر از غم بد از تو دل انجمن‏

معنی:اهل قلعه گفتند: ای زنِ خوش قلب و شجاع/ تمامِ اهل قلعه، نگرانِ تو بودند.

41 - كه هم رزم جستى، هم افسون و رنگ نيامد ز كار تو بر دوده ننگ‏

معنی:که هم جنگ کردی و هم حیله به کار بردی/و این کارِ تو موجب ننگ و رسوایی خانوادۀ تو نشد.

42- بخنديد بسيار گرد آفريد به باره برآمد، سپه بنگريد

معنی:گردآفرید بسیار خندید / و بر بالای قلعه رفت و سپاهِ دشمن را نگریست.(باره به معنیِ:حصار و قلعه و

نیز به معنیِ:اسب)

43-چو سهراب را ديد بر پشت زين چنين گفت : كاى شاه تركان چين‏،

معنی: وقتی سهراب را بر روی اسب دید/ به او گفت: ای شاهِ تورانیان،

44--چرا رنجه گشتى كنون باز گرد هم از آمدن هم ز دشت نبرد

معنی:چرا خود را به زحمت انداختی و قدم رنجه کردی؟/اکنون باز گرد و ( گرفتنِ قلعه آن چه که بین ما در میدان جنگ گذشت، را فراموش کن )،

45 - تو را بهتر آيد كه فرمان كنى رخ نامور سوى توران كنى‏

معنی:برای تو بهتر است که به حرفِ من گوش دهی/و به سوی توران بازگردی.

46 -نباشى بس ايمن به بازوى خويش خورد گاو نادان ز پهلوى خويش

معنی:تو نباید از زور و بازوی خود، احساس امنیّت کنی و به آن غِرّه شوی(مغرور شوی)/‏زیرا گاوِ نادان با خوردن و چاق شدن ، زمینه ی هلاکتِ خود را فراهم می کند.

به عبارتی دیگر: فَربَهی و چاقیِ گاو،موجبِ کشته شدنش می شود.

***تمثیلِ "خورد گاوِ نادان از پهلوی خویش" از نصیحه الملوک غزّالی گرفته شده است.

*** دربیتِ 39 واژه ی (بُرنا ) در اصل بَرنا و به معنیِ میوه ی نارس ،می باشد و مجاز از : نپختگی و

خامی وبی تجربگی می باشد که از ویژگی های ایّام جوانی است.

حسین حسین زاده میبــــــــــدی - دبیر ادبیات فارسی دبیرستان شهید چمران-نایین ، اسفند1402

تکرار معنی درس کاوه ی دادخواه...
ما را در سایت تکرار معنی درس کاوه ی دادخواه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hosein20122012 بازدید : 14 تاريخ : پنجشنبه 16 فروردين 1403 ساعت: 15:34